كابوس تلخى بود اما حقيقت داشت
اين شهر به خاموشى بعد از تو عادت داشت دردِ زنى خسته ِفريادِ شهر ميشد
يكشنبه ى تلخش ، يك جامِ زهر ميشد وقتى كه عشقش روتقديم به خاك ميكرد
وقتى كه با اشكاش درداشو پاك ميكرد با صد گلايل رفت نزديك تابوتش
با اشك هزاران بار بوييد و بوسيدش کورس يكشنبه غمگينه يكشنبه پژمرده س
اين شعر تاريكه اين نسل افسرده ورس ۲ بعد از تو اين كوچه غرق ندامت شد
اين شهر پر از تصور اما صدا قطع شد اينجا نفس جرمه اين شهر پُر از دوده ست
بارون يه كارى كن اين شهر آلوده ست