Show Lyric
Leave a comment for this post
تو آیینه یکی هست که بعد تو با
سکوتای من زندگی می کنه
پر از التماسه نگاهش هنوز
هنوزم داره بچگی می کنه توی آیینه یکی هست که حالش بده
بریده بریده نفس می کشه
یه دریاچه رو گونه هاشه ولی
داره روی عکسه تو دست می کشه من این شهر رو باید فراموش کنم
مثل پرسه هایی که با من زدی
بعیده کسی با کسی خوب شه
به اندازه ای که تو با من بدی من این شهر رو باید فراموش کنم
مثل پرسه هایی که با من زدی
بعیده کسی با کسی خوب شه
به اندازه ای که تو با من بدی یه جوری شکسته اس که با دیدنش
حتی صورت آیینه چین می خوره
تو رفتی و این خونه ویروونه شد
تو این خونه کوهم زمین می خوره ازت نا امیده ولی جای تو
یه عمره که قید خودشو زده
تو آیینه نگاه کن شاید رو به روت
یکی هست که حالش مثل من بده من این شهر رو باید فراموش کنم
مثل پرسه هایی که با من زدی
بعیده کسی با کسی خوب شه
به اندازه ای که تو با من بدی من این شهر رو باید فراموش کنم
مثل پرسه هایی که با من زدی
بعیده کسی با کسی خوب شه
به اندازه ای که تو با من بدی